مهدی عظیمی بازیگر درحاشیه2 این عکس را به همراه متن زیبای زیر منتشر کرد:

مردی که پیش از همکاری با او فقط به عنوان یک بازیگر وکارگردان دوستش داشتم، اما بعد فهمیدم مهران مدیری بیش از یک بازیگر و کارگردان یک انسان فهیم،باهوش و کاربلد است....خواندن حکایتی که در ادامه می آید شاید برای آندسته از مخاطبان که درحاشیه دو را کاری ضعیف ارزیابی کردند و به جای نقد درست با الفاظ توهین آمیز تمام زحمات یک گروه صد و اندی نفره را مورد مرحمت قرار دادند، مفید باشد.
این حکایت بشنو از صاحب بیان
در طریق و عادت برخی کسان
بر تن و دست و کتفها بی گزند
از سر سوزن کبودی ها زنند
ای عزیز ، بشنو داستانی از برخی مردمان که بر شــانه و کتــف خود تصــویری کبود( خالکوبی ) می کنند تا نشان دهند که قوی هستند و یا پهلوان شهر و روستا .
یکی از همین کسان که مردی ترسو و تنبل بود تصمیم گرفت تصویر یک شیر قوی پنجه را بر پشت نقش بزند .
ابتدا جست و جو کرد تا بهترین کبودی زن (خالکوب یا تاتو کار ) در شهر کیست . آنگاه آوازه سرداد که امروز تصویر شیر قوی پنجه بر پشت خود نقش می زنم .
مرد به نزد کبودی زن رسید و او پرسید و جواب شنید :
گفت چه صورت زنم ای پهلوان
گفت برزن صورت شیر ژیان
گفت برکجا وکدام موضع زنم
گفت بر شانه ها زن آن رقم
کبودی زن سوزن را برداشت و تن پهلوان را سوزن زد ، هنوز خون از بدنِ پهلوان بیرون نیامده بود که ناله سر داد آخ و واخ :
چون که سوزن فرو بردن گرفت
درد آن در شانه ها مَسکن گرفت
پهلوان در ناله آمد که ای سنی
تو مرا کشتی چه صورت می زنی ؟ - مرد کبودی زن گفت : از دُم ِشیر شروع کرده ام . -پهلوان گفت ، شیر من دم نمی خواهد به عضوی دیگر پرداز .
اماباز کبودی زن وقتی سوزن گرفت و زد ، همین آشوب برپا شد . پهلوان که ضعیف شده بود :
بانک کرد این اندام است از او
گفت این گوش است ای مردِ نکو
گفت تا گوشش نباشد ای حکیم... گوش را بگذر و کوته کن گلیم
مرد خالکوب ،گوش را رها کرد ، سراغ شکم رفت ، باز داد و فریاد از پهلوان برخاست. ... و این چنین ادامه یافت تا فریاد استاد کبودی زن بلند شد و گفت :
شیر بی دم و سر و اشکم که دید
اینچنین شیری خدا خود نا آفرید
و بعد مولانا پند می دهد که تحمل نیش سوزن را داشته باش تا به مقصود رسی :
ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش
پ.ن: عکس آخرین ساعات حضور در لوکیشن درحاشیه
چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت 16:17